السلام علیک یا اباعبدالله (ع)
به اطلاع دوستان میرسانم که حقیر در تاریخ ۲۰/۱۰/۹۰ عازم زیارت عتبات عالیات هستم و انشالله در روز اربعین حسینی دعا گوی شما عزیزان در کربلا میباشم/.
از همه دوستان طلب حلالیت و در خواست دعای خیر دارم/.
یا علی مدد 
السلام علیک یا قتیل العبرات
فرارسیدن اربعین حسینی را به محضر قطب عالم امکان حضرت ولیعصر (عج) و عموم شیعیان و محبین آن حضرت تسلیت عرض مینماییم/.
هیئت محترم مکتب الحسین ( علیه السلام ) به همین مناسبت به مدت ۵ شب مجلس ماتمی به شرح ذیل برگزار مینماید :
و حاج حمید منتظر و برادر حسن حسین خانی
مجمع انصار الحسین (ع)
هیئت مکتب الحسین ( علیه السلام )
السلام علیک یا بنت اباعبدالله الحسین (ع)
به مناسب فرا رسیدن شهادت دردانه اباعبدالله (ع) سه ساله کربلا حضرت رقیه
(س) وفرارسیدن دومین سال درگذشت خادم مکتب الحسین(ع) و ذاکر اهل بیت
کربلایی سید حسام رئیسی هیئت محترم مکتب الحسین (ع) مجلس ماتمی برگزار
مینماید/.
قرائت قرآن مجید و زیارت عاشورا
سخنرانی توسط حجج اسلام
ذکر مصیبت توسط ذاکر بین الحرمین کربلایی نریمان پناهی
و دیگر مادحین
زمان : روز جمعه ۹/۱۰/۹۰ شام شهادت برابر با پنجم صفر از ساعت ۲۱
میعادگاه : خ قزوین بعد از پل نواب سر پل امام زاده معصوم آستان مقدس
حضرت علی بن حمزه (س)
یا علی مدد
دو سال بی تو گذشت و من ....
در هاله ای از تراكم بغضی بی پايان
هر روز به اذن برودت صبحی بی اذان
در سجاده مهربانيت به نماز ايستادم .
تو با خورشيد ها رفتی
و من
بيهوده آفتاب را تن پوش كردم .
نمی دانستم
در عريانی روزهايم از تو
پوست می اندازم .
دلم برايت تنگ است نازنينم .
دو سال گذشت و من ندانم این دو سال چگونه بی تو بگذشت...
سلام بر تو و عاشورای بزرگی که در چشمهای کوچک تو خلاصه شده است.
سلام بر تو که در خنکای لبخند حسین علیهالسلام رها بودی و پا به پای آبله، زخمهایش را به جستجو.
سلام بر تو که آتش، کوتاهتر از دامنت نیافت.
سلام بر تو؛ به آن زمان که در هیاهوی غبار و سوار، اشک و مشک و ستیغ و تیغ، حسین علیهالسلام را در خلسه و خون و خاکستر رها دیدی.
سلام بر تو ای سئوال بزرگ تاریخ! پس از گذشت قرنها آیا آبله پاهایت خوب شدهاست؟
فَكَيفَ تَتَّقونَ اِن كَفَرتم يَوماً يَجعلُ الوِلدانَ شيبَا...
چه سان در امانيد، اگر كافر باشيد
در روزی كه كودكان را پير میگرداند؟
مزمل-17
گرچه سه سال بیشتر ندارد، اما صدسال شکایت از این اندک سال دارد؛ شکایتهایی که تاب باز گفتنشان را ندارد. بغضها روی هم جمع شده است و به یکباره میخواهد فوران کند؛ آن هم در میان خرابهای در یک شهر بزرگ که مردمانش یک روز تمام را بر آنان سنگ زدهاند و بر غم کاروان افزودهاند و اینک رفتهاند تا آسوده بخوابند؛ آسودگیشان را صدای گریه کودکی سه ساله برهم میزند. سه سال بیشتر ندارد، اما صدای گریهاش، خواب آسوده یک شهر را برهم میزند... و چقدر زود صدایش خاموش شد!
با گونههایم خنجرت الفت ندارد
سیلی بزن دستان تو غیرت ندارد
گفتند آن سر، روی نیزه مال باباست
مادر بگو این حرفها صحت ندارد
مادر بگو اینقدر بر بابا نتازند
چشمان سیلی خوردهام طاقت ندارد
از خون و خاکستر جدا کن کفترت را
آخر به این گهوارهها عادت ندارد
بلعید آتش خیمهها را آه، مادر!
پاهای من دیگر چرا قدرت ندارد
فخرالذاکرین کربلایی نریمان پناهی